دیوید مرمین
دیوید مرمین استاد فیزیک در دانشگاه کُرنل است. اولین سخنرانی او چنان فاجعهای بود که تا ۲۲ سال بعد به هیچ جلسهای برای سخنرانی دعوت نشد!
دوستم پروفسور موتزارت که اخیراً نصیحتنامهٔ جیمز گارلند دربارهٔ برگزاری سخنرانی خطاب به فیزیکدانان جوان را (در شمارهٔ ژوئیهٔ ۱۹۹۱ فیزیکس تودی) خوانده بود، با اوقات خیلی تلخ پیش من آمد. پرسیدم: «چی شده ویلیام؟ فکر میکردم جیم گارلند تقریباً هر نکتهای را که یک تازهکار باید درنظر بگیرد، مختصر و مفید بیان کرده است.»
زیر لب غرید که «درست میگویی، این مقاله دستورالعمل دقیقی بود برای سرهمکردن یکی از این سخنرانیهای امروزی فیزیک—تمام عناصر یک چنین سخنرانیای کاملاً در آن ردیف شده بود.»
«خوب، انتظار داشتی چه چیز دیگری گفته باشد؟»
چنان نگاه سرزنشباری بهمن کرد که خشکم زد. گفت: «سخنرانیهای امروزی فیزیک فاجعه است. تنها لذتی که از این سخنرانیها نصیب میشود موقعی است که متوجه میشوی آخر برنامه نزدیک است و آنوقت نفس راحتی میکشی. برای اینکه بتوانی جماعت محترمی را برای شنیدن سخنرانی جمع کنی باید کیک و بیسکوییت بهشان رشوه بدهی. تازه، برای آنهایی که آنقدر نجابت دارند که بعد از بلعیدن شیرینیها فرار نکنند، باید چندین گالن قهوه آماده کنی تا در ساعت بعدی هم بههوش بمانند. مقالهٔ فیزیکس تودی، استادانه از هیچ ترفندی که برای حفظ این هنر کسالتآور و انتقال آن به نسلهای بعدی لازم است دریغ نکرده است.»
به او اعتراض کردم که «عادلانه قضاوت نمیکنی. نکات زیادی دربارهٔ سخنرانی هست که تو چون خودت سخنران باتجربهای هستی، فکر میکنی گفتن ندارد. گیریم که این مقاله موجب بدآموزی فیزیکدانهای جوان شده باشد، خودت چیز بهتری برای گفتن داری؟»
«این نصایح، بدآموزی نیست، درواقع بهترین توصیههایی است که میشود برای گرفتن بهترین نتایج ممکن از یک وضعیت اسفبار بهکسی کرد. اما تظاهر به اینکه سخنرانیهای معمول در فیزیک امروز، شکل قابل قبولی برای ارتباط است، پیرهای مجرب را به ریاکاری تشویق میکند و اعتمادبهنفس را از جوانهای معصوم میگیرد، که نه تنها ناچارند این مراسم مصیبتبار را تحمل کنند بلکه باید تحت شکنجهٔ این نگرانی هم قرار بگیرند که چرا از آن لذت نمیبرند. من اگر بودم سخنرانها را وامیداشتم که اصولاً تهوتوی قضیه را دربیاورند.»
«مثلاً چکار میکردی؟»
بیآنکه یک کلمه حرف بزند، دست نوشتهٔ درب و داغانی را که جابهجا پوشیده از لکههای قهوه و مزیّن به خردهریزهای کیک له شده بود و بهنظر میرسید طی ساعتها حضور ناگزیر در سمینارها و سخنرانیهای ملالتبار نوشته شده باشد، در دستهای من گذاشت و غرغرکنان از اتاق بیرون رفت.
اگرچه بعضی از عقایدی که در این مقاله اظهار شده برای من بسیار تکاندهنده و ناگوار است، اما آن را تمام و کمال در اینجا میآورم تا امکان مطرح شدن دیدگاه دیگری را در برابر افکار و عقاید متعارف و مرسوم فراهم کرده باشم.
توصیه به سخنرانان مبتدی فیزیک
و حتی سخنرانان متوسط و کهنهکار
ویلیام اِی موتزارت
بیل موتزارت در جایی در اعماق مرکز ایالت نیویورک، استاد کرسی راخمانینوف در علوم فیزیکی است. مجبور شده است این احکام را در مقالهٔ شخص دیگری بگنجاند زیرا مجلهٔ فیزیکس تودی از شخصیتهایی که وجود خارجی ندارند، مقاله نمیپذیرد.
اگر فیزیک درس داده باشید میدانید که تقریباً غیرممکن است بتوانید امتحانی طرح کنید که بیش از حد ساده باشد. با این همه هیچ کس اذعان نمیکند که همین امر دربارهٔ سخنرانیهای فیزیک، مصداق بیشتری دارد. مطلقاً امکان ندارد که سخنرانی فیزیک بیش از حد ابتدایی باشد. تمام سخنرانیهایی که طی چهل سال سخنرانی رفتن شنیدهام، زیادی سخت بودهاند. پس فایدهای ندارد بهشما نصیحت کنم که حرفهایتان را روشن و قابلفهم بگویید. فقط باید سعی کنید آن لحظهٔ منحوس را که بیش از ۹۰ درصد شنوندگان، کمتر از ۱۰ درصد حرفهایتان را میفهمند، تا آنجا که ممکن است بهتعویق بیندازید.
این در ذات سخنرانیهای فیزیک است که باید کسالتآور و گیجکننده باشند، سخنران که شما باشید. ده سال است در دانشگاه دست و پا زدهاید تا به مرحلهای برسید که بتوانید در زمینهای که انتخاب کردهاید دست به تحقیق بزنید و مهارتهای محرمانهای کسب کنید که فقط در دسترس گروه معدودی است. و حالا لابد میخواهید در عرض یک ساعت، گیریم حداقلِ معلوماتی را که برای محظوظ شدن از دستیافتهای تحقیقاتی شما لازم است بهشنوندگان منتقل کنید؛ باید از همان اول فاتحهٔ کار را خواند.
با اینهمه باز هم سخن میرانیم. چرا؟ فقط وقتی میشود به ارائهٔ سخنرانیهای معقول امیدوار بود که جواب این سؤال مشخص شده باشد.
بهترین دلیل برای سخنگفتن دربارهٔ کار خودتان، فرصتِ دوبارهای است برای تأمل در اینکه چرا دست بهاین کار زدهاید؟ مهمترین سؤالی که باید قبل از آماده کردن سخنرانی از خودتان بپرسید این است که اصلاً چه دلیلی دارد که این موضوع برای فیزیکدانهای دیگر هم جالب باشد؟ این البته سؤال خطرناکی است: همیشه این احتمال هست که جوابی پیدا نکنید. اما لازم نیست بترسید. اغلب پیش میآید که پس از مدتها کار روی یک مسئله، واقعاً فراموش میکنیم که اصلاً آن اوایل چطور شد که به این مسئله پرداختیم؛ بنابراین اگر فیالفور هم جوابی پیدا نکردید، کمی بیشتر فکر کنید. چه چیزی در موضوع هست که بتواند برای کسانی که از تخصصهای بیبدیل شما بیبهرهاند جالب باشد؟
یک هفته به خودتان فرصت بدهید. اگر باز هم نتوانستید دلیلی پیدا کنید که چرا حرفهای شما نباید برای کسی که مستقیماً با کار شما درگیر نبوده است دور از ذهن و ملالتآور باشد، آنوقت باید دنبال موضوع دیگری برای سخنرانی بگردید. شاید حتی لازم باشد که بهدنبال موضوع دیگری برای تحقیق بگردید. اغلب، گاهی صِرف آماده کردن مطلب برای سخنرانی، بیآنکه مجبور به ارتکابِ آن باشید، میتواند چنین بصیرتهای پرمنفعتی در پی داشته باشد.
اما فرض کنیم یادتان آمد که چرا در خط تحقیقات فعلیتان افتادید. اگر بتوانید تازگی و هیجان آغازِ کار را به شنونده هم منتقل کنید، سخنرانی شما بیبروبرگرد موفق خواهد بود. حتی اگر نتوانید هیچ یک از اسرار باشکوهی را که در اثر تلاشهای پیگیر شما از پس پرده برون افتاده است توضیح بدهید. آنهایی که به جزئیات فنی علاقه دارند، خودشان از شما سؤال خواهند کرد. چون این جزئیات، هر چقدر هم سعی کنید که بهآنها بپردازید، برای آن معدود افرادی که معلومات کافی برای درک چنین ظرافتهایی دارند، کافی نخواهد بود، و هر چقدر هم سعی کنید نکتههای فنی را به زبانی ساده و ابتدایی بیان کنید باز هم اکثریت قریب بهاتفاق شنوندگان از درک آنها عاجز خواهند بود. تنها هدف شما باید این باشد که فیزیکدانهای عادی را تا حدودی از آنچه هنوز علاقهٔ شما را به موضوع حفظ کرده است آگاه کنید.
آنچه تلاشهای گویندگانی را که حتی با حسننیت دست بهکار سخنرانی زدهاند، بهسرنوشتی اندوهبار دچار میکند این تصور نابجاست که باید حتماً دربارهٔ نتایجی که از کار گوینده حاصل شده است، داد سخن داده شود. اصلاً کمترین نیازی نیست که شما دربارهٔ آنچه خودتان کردهاید صحبتی بکنید. کاری که شما شخصاً در یک زمینهٔ خاص انجام دادهاید فقط بهاین اعتبار بهشما صلاحیت سخنرانی دربارهٔ موضوع را میدهد که شاید موجب شده باشد شما راهِ غلبه بر موانع سختی را که ناآشنایان را از علاقهمند شدن به موضوع بازداشته است کشف کرده باشید. اگر از پس این کار بربیایید و بتوانید یک یا دو دستیافت خودتان را هم در مطلب بگنجانید، که چه بهتر. اگر دستیافتهای شما برای عرضه به عموم در چنین محملی مناسب نباشند باز هم اشکالی ندارد، بهشرطی که سماجت نکنید و بههر ترفندی آنها را به خورد دیگران ندهید. این نکته را باید حتی در مورد سخنرانیهایی که برای استخدام شدن یا برای کنفرانسهای تخصصی آماده میکنید، در نظر بگیرید. البته گاهی ممکن است ناچار باشید که دربارهٔ کار خودتان سخن بگویید، اما حتی در این موارد هم بهتر است که بخش اعظم حرفهایتان را بهبیان روشن زمینهٔ کلی این تحقیقات اختصاص بدهید.
من هرگز نشنیدهام که کسی از یک سخنرانی به این علت گلایهای داشته باشد که «هر چه گفته شد فهمیدم.» مردم از شنیدن سخنرانیهایی که میفهمند خوششان میآید. حتّی آنهایی که موضوع را از قبل هم میدانستهاند میتوانند از ارائهٔ زیبای موضوع کارشان لذت زیادی ببرند. مهمترین چیزی که ممکن است از سخنرانی شما عاید چنین متخصصانی شود فرصتی است که یاد بگیرند و خودشان بتوانند سخنرانیهای بهتری ارائه کنند.
نکات دیگری که باید در نظر داشت از این قرار است:
- آنها که با علوم انسانی سروکار دارند و کلمات را از فیزیکدانها جدیتر میگیرند، اغلب گفتارهایشان را از روی متون آماده شده میخوانند. چنین سخنرانیهایی اگر توأم با بداههپردازیهای شوقانگیز ارائه شود، تأثیرش میتواند خیرهکننده باشد زیرا سخن نوشتهشده از گفتار خودمانی تواناتر و موجزتر است و برای بیان مطلب واسطهٔ غنیتر و جذابتری است. بیشتر فیزیکدانها خواندن متن از پیش آماده شده را نوعی کسرشأن یا «بچهمدرسگی» میدانند. چه چرندیاتی!
- اما طوری که اوضاع پیش میرود، سخنرانی فیزیک هم دارد به روخوانیِ یک متن آماده شده تبدیل میشود—ولی بهگونهای کاملاً ناگوار. خیلی از فیزیکدانها البته سخنرانیشان را میخوانند، اما نه از متن روی کاغذ، بلکه از روی ورق پلاستیک شفاف که تصویرش روی پردهای افتاده است. حاصلِ کار بدترین جنبههای هر دو روش را یکجا دارد: تازگی و جذابیت بداههپردازی از بین میرود ضمن اینکه از شیوایی زبان نوشتار هم خبری نیست، زیرا محتوای کلامیِ ورقهٔ پلاستیکی، زبان نوشتار نیست بلکه مشتی جملات منقطع است که به «تِتِه پِته» میماند. بدتر اینکه حاضران میتوانند در خواندن مطالب روی ورق پلاستیک از سخنران جلو بزنند و زحمات او را در رسیدن به اوج سخنانش بیاثر کنند، مگر آنکه از ترفند زشتِ پوشاندن ورق پلاستیک تا فرارسیدن لحظهٔ مکاشفهٔ اسرار استفاده شود. ورقهای پلاستیک را هرگز نباید برای ادای آنچه صرفاً کلام است و باید بهبداهه گفته شود یا از روی متنی خوانده شود، بهکار برد.
- از ورقهای پلاستیک فقط باید برای نمایش شکلها، منحنیها، دادهها، و یا (در غیاب تختهٔ سیاه) برای ارائهٔ عملیات سادهٔ ریاضی استفاده کرد. حتی در این صورت هم تقریباً همیشه میزان مطالبی که روی ورق پلاستیک نوشته میشود بیش از اندازه است. بسیاری از حاضران فقط نیمی از پرده را میتوانند بهدرستی ببینند و عدهای هم از پرده خیلی دورند. بنابراین باید روی هر ورق بسیار کم بنویسید، نیمهٔ پایین آن را خالی بگذارید و هر چه را مینویسید بسیار درشت و واضح بنویسید. اگر فرمول یا نموداری که میخواهید نشان بدهید آنقدر پیچیده است که با این روش قابل ارائه نیست، پس اصولاً پیچیدهتر از آن است که مناسب ارائه در سخنرانی شما باشد. همانطور که باید یک دستنوشته را بارها خواند و بیرحمانه هر چه را که زاید مینماید حذف کرد، در طرح یک ورق پلاستیک هم باید بارها تجدیدنظر کرد و محتویات آن را به حداقل رساند. وقتی که ورق پلاستیک نمایش داده میشود خود شما هم حضور دارید. بیشتر جزئیات را شفاهاً بهتر میتوان بیان کرد.
- ما خوشبختیم که در عصری زندگی میکنیم که پوشیدن لباس رسمی اجباری نیست. هنگام سخنرانی هر لباسی را که در آن راحتترید بپوشید، فقط به یاد داشته باشید که لباس کثیف یا عجیب و غریب را شنوندگان ممکن است حمل بر بیحرمتی کنند و نشانهای از آغاز جنون بگیرند. دربارهٔ بستهبودن یا نبودن همهٔ دکمهها زیاد نگران نباشید. اگر در این راه پرمخاطره قدم بگذارید آنوقت ممکن است به فکر بیفتید که نکند روی دماغتان سُس گوجهفرنگی مالیده شده باشد یا پشتتان گچی باشد. یا نکند آدم بدطینتی یک ورق کاغذ با پیامی دور از نزاکت بهیک نقطهٔ غیرقابل دسترس از لباستان سنجاق کرده باشد. فرض کنید که اگر وضعیت ناجوری داشته باشید از میان شنوندگان آدم مهربانی پیدا خواهد شد که موضوع را آبرومندانه به شما گوشزد کند تا بتوانید فیالفور و درجا تعمیرات لازم را انجام بدهید. اگر چیزی به شما گفته نشد مسئلهای هم نیست. اما اگر تذکری داده شد خیلی ساده بگویید: «اِه، روی گوشم خَردل است؟ خیلی ببخشید.» گوشتان را پاک کنید و کار را ادامه بدهید.
- در آن معدود دفعاتی که سخنرانی فیزیک به جنبههای تاریخی، جامعهشناختی یا روانشناختی اجتماعی موضوع معطوف میشود، شنوندگان از خواب میپرند و سراپا گوش میشوند. اینگونه حاشیهرویها اگرچه بابِ دندان بیشتر مجلات تخصصی نیستند، اما برای سخنرانی بسیار مناسباند. مثلاً بلند بلند خواندن گزارشهای خصمانهٔ داوران مقالات، تقریباً همیشه شنوندگان را از خماری درمیآورد، ضمن اینکه برای شما هم فرصت نادری فراهم میکند تا خیلی روشن و بیدردسر جماعت را از دستاوردهای خودتان آگاه کنید.
- خلاصهٔ پایانی را که این روزها بازار پررونقی دارد باید حذف کرد، سخنرانی باید فینفسه داستان را چنان خوب بیان کرده باشد که دیگر نیازی به جمعبندی نباشد. یک لحظه تصورش را بکنید که مثلاً جنگ و صلح تولستوی با یک خلاصهٔ داستان تمام شود.
هیچ چیز شنوندگان را بیش از این خوشحال نمیکند که سخنرانی بهطور ناگهانی پنج دقیقه زودتر از آنچه انتظار میرود خاتمه پیدا کند. مثل همین!
ترجمهٔ نادر حیدری
منبع: مجلهٔ فیزیک، ۱۳۷۵، ۱۴، ۱و۲، ۴۳-۴۵
توضیح امیرمسعود:
این نوشته از مجلهٔ فیزیک را خیلی دوست دارم. بارها آن را خواندهام و دوست داشتم به دیگران هم بدهم تا بخوانند. بالاخره کپیرایت را ندید گرفتم و یک بار دیگر تایپش کردم و همین جا دوباره منتشرش میکنم (نسخهٔ pdf و نسخهٔ زیپرشین). امیدوارم ثوابی که از نشر دوبارهٔ آن نصیب من میشود، کمی از گناه نقض کپیرایت را بپوشاند! آمین!