قانون بنفورد در زندگی واقعی!

انتخابات ۸۸ که تازه انجام شده بود و خیلی از مردم با هیجان می‌خواستند بدانند آیا تقلبی در کار بوده یا نه، یکی از نام‌هایی که زیاد می‌شنیدیم نام قانون بنفورد بود. همان قانونی که بعضی‌ها با آن درستی انتخابات را می‌آزمایند و می‌گوید که رقم‌های گوناگون در تعداد رأی‌های هر نامزد با چه بسامدی تکرار می‌شود. آن وقت‌ها نخستین باری بود که نام این قانون به گوشم خورده بود و حدس می‌زدم بسیاری آدم‌های دیگر هم چیزی از آن ندانند. برای همین، پس از این که دربارهٔ قانون بنفورد از ویکی‌پدیای انگلیسی خواندم و فهمیدم، تصمیم گرفتم که نوشتهٔ کوتاهی را هم در ویکی‌پدیای فارسی دربارهٔ این قانون بنویسم تا مردمی که خواندن نوشته‌های انگلیسی برایشان آسان نیست بتوانند از این ماجرا سردربیاورند.

به طور خلاصه

قانون بِنفورد (به انگلیسی: Benford’s law) یا قانون رقم اول می‌گوید که در فهرست عددهایی که در بسیاری از (البته نه همهٔ) پدیده‌های زندگی واقعی رخ می‌دهند، رقم اول عددها به طور خاص و غیریکنواختی توزیع می‌شود. بر طبق این قانون، تقریباً در یک‌سوم موارد رقم نخست ۱ است، و عددهای بزرگ‌تر در رقم نخست به ترتیب با بسامد کمتری رخ می‌دهند، و عدد ۹ کمتر از یک بار در هر بیست عدد ظاهر می‌شود.

منبع: ویکی‌پدیای فارسی

الان که به تاریخچهٔ آن مقالهٔ ویکی‌پدیا نگاه می‌کنم، می‌بینم که در روز ۲۷ خرداد، ساعت ۵:۴۷ عصر چهارشنبه، یعنی تنها پنج روز پس از انتخابات، نخستین نسخهٔ مقاله را ثبت کردم. می‌دانستم که دارم دربارهٔ موضوع داغی می‌نویسم و به زودی سیلی از مردم ِ جویای حقیقت دربارهٔ انتخابات قرار است آن را بخوانند. بنابراین همهٔ دقت‌ام را به کار بردم تا چیز اشتباهی ننویسم. در ضمن، چیزی که آن روز نوشتم کوچکترین اشاره‌ای به انتخابات و تقلب و… نداشت و تنها به عنوان یک قانون آماری بیان شده بود. (چیزهایی را که در نسخهٔ کنونی مقاله دربارهٔ انتخابات نوشته شده، دیگر کاربران ویکی‌پدیا پس از من نوشته‌اند.) بعدها دیدم که در نوشته‌های دیگران، از جمله در گزارش تفصیلی دیده‌بانان سبز انتخابات دربارهٔ تقلب در انتخابات که بعدها منتشر شد، بخش‌هایی از آن مقاله، از جمله برخی از جمله‌هایی که من نوشته بودم، عیناً به‌کار برده شده است.

در ادامهٔ این مقاله نوشته شده که توزیعی که قانون بنفورد پیش‌بینی می‌کند، در پدیده‌های کاملاً متفاوت و شگفت‌انگیزی دیده می‌شود؛ مانند صورتحساب‌های برق، شمارهٔ خیابان‌ها، قیمت سهام، مقدار جمعیت، آمار مرگ‌ومیر، طول رودخانه‌ها و ثابت‌های فیزیکی! امروز من موقع خرید روزانه یکی دیگر از این موارد را به چشم خودم دیدم! تصویری که این زیر می‌بینید مربوط به فروشگاه نزدیک خانه‌ام است که شمع‌های تولد (به شکل اعداد) می‌فروشد. حدس می‌زنید کدام شمع‌ها (چه رقم‌هایی) بیشتر فروش رفته باشند؟

شمع‌های تولد در فروشگاه

می‌بینید که رقم‌های ۱ و ۲ و ۳ و ۴ تمام شده اند! این یعنی قانون بنفورد دربارهٔ سن آدم‌هایی که جشن تولد برگزار می‌کنند هم برقرار است! این یک اثبات کیفی از قانون بنفورد در زندگی واقعی است!

فرق شریف و هاروارد!

برای نخستین بار در زندگی‌ام پس از ۱۸ سال درس‌خواندن (دوزاده سال مدرسه، چهارسال کارشناسی و دو سال کارشناسی ارشد) الان حدود پنج ماه است که دیگر دانش‌آموز/دانشجو نیستم! پنج ماه پیش باید دورهٔ دکتری را در مؤسسهٔ یولیش در آلمان آغاز می‌کردم، ولی هنوز که هنوز است ویزای ورودم به آلمان را نداده‌اند. البته من کسی نیستم که بتوانم بیکار جایی بنشینم…

این روزها مشغول ساختن وب‌گاه (همان سایت) برای دو تا از گروه‌های پژوهشی دانشکدهٔ خودمان هستم. می‌دانم که کار خیلی مفیدی دارم می‌کنم، زیرا تا پیش از این کارهای این دو گروه (که انصافاً در استاندارد دانشگاه‌های ایران گروه‌های پژوهشی فعالی هستند) هیچ جا روی شبکه ثبت نشده بود و حتی یک همکار در دانشگاه دیگری در تهران نیز نمی‌دانست که این گروه‌ها چه وقت‌هایی چه سمینارهایی برگزار می‌کنند و یا چه درس‌هایی در این نیم‌سال ارائه می‌دهند. این را پس از حدود یک سالی که وب‌گاه گروه خودمان (گروه کیهان‌شناسی) را ساختم و آگهی سمینارها و کلاس‌ها را در آن نوشتم خوب می‌فهمم.

فکرش را بکنید: ما از دانشگاه پرعظمتی به نام مثلاً هاروارد چه اطلاعاتی می‌توانیم به دست بیاوریم؟ به جز خبرهایی که گاه‌وبیگاه برای نامتخصصان در خبرگزاری‌ها منتشر می‌شود، بقیهٔ اطلاعات این دانشگاه و هریک از گروه‌های پژوهشی‌اش را تنها می‌شود از روی وب‌گاهش به دست آورد. اگر در وب‌گاه یکی از گروه‌های این دانشگاه فهرست کارگاه‌های آموزشی و سمینارهایشان را بگذارند، ما با خودمان می‌گوییم «عجب خفن هستند این‌ها!!» ولی با این که ما در دانشکدهٔ خودمان هم از این سمینارهای پژوهشی داریم، و گاه‌وبیگاه کارگاه‌های آموزشی و… هم برگزار می‌کنیم، ولی وب‌گاهی نداریم که این کارها را در آن ثبت کنیم! در دنیای امروز که بیشتر مردم (و به‌ویژه پژوهشگران) بسیاری از اطلاعات خود را تنها از شبکه به دست می‌آورند، نداشتن چنین وب‌گاهی معنی‌اش این است که وجود نداریم و هیچ کاری هم انجام نمی‌دهیم. به قول آن ترانه‌سرای جوان و بسیار خوشمزه:

You’re no one if you’re not on Twitter
And if you aren’t there already you’ve missed it
If you haven’t been bookmarked, retweeted and blogged
You might as well not have existed