آقای «وی»

بچه که بودم فکر می‌کردم «وی» (همون vey، بر وزن لی در بازی لی‌لی) یه آدمه! توی اخبار همش می‌گفت: «وی اظهار داشت…» یا «وی به خبرنگاران گفت…» من تو عالم بچگی خیلی به جزئیات اخبار دقت نمی‌کردم. فقط جسته و گریخته می‌شنیدم که یکی درمیون داره دربارهٔ آقا یا خانم «وی» حرف می‌زنه. البته بیشتر حدس می‌زدم که «وی» آقا باشه، آخه خیلی وقت‌ها وسط جنگ‌ها هم درباره‌ش صحبت می‌شد. این آقای «وی» همیشه بود و من هم هیچ وقت برام مهم نبود که بدونم کیه یا حتی عکسش رو ببینم.

تا این که یه روز داشت اخبار علمی فرهنگی هنری پخش می‌کرد. خبر دربارهٔ نمایشگاه آثار خطاطی یه بنده خدایی بود. مجری اخبار بعد از چند جمله گفت: «وی دربارهٔ آثار به‌نمایش‌گذاشته‌شدهٔ خودش اظهار داشت…» و درست همون لحظه یه نفری رو وسط یه نمایشگاه هنری نشون داد. من خیلی اتفاقی داشتم از کنار تلویزیون رد می‌شدم که یه‌هو میخکوب شدم! آقاهه پست یه میز نشسته بود و داشت خط می‌نوشت! خودش بود! بعد از مدت‌ها «وی» رو داشتم می‌دیدم! یه آقای میانسالی بود با پیرهن مردونهٔ چهارخونه و با یه ریش ستّاری! با خودم گفتم «عجب! پس وی که این همه حرفش هست اینه!»

بعد چند لحظهٔ خاطرهٔ مبهم و پیوستهٔ همهٔ خبرهایی که توشون همین آقا دربارهٔ مسائل مختلف اظهار نظری کرده بود از ذهنم گذشت. یه خورده برام عجیب بود. آخه این آقا با این قیافهٔ اتوکشیده‌اش اصلاً بهش نمی‌اومد که تو کار جنگ هم باشه. ولی آدمیزاده دیگه، من چه می‌دونستم…

از زلزلهٔ دو ریشتری تا اختلاس ۸٫۲ تریلیون تومانی

حتماً می‌دانید که شدت زلزله را با واحد ریشتر می‌سنجند. «زلزله‌های با ابعاد کمتر از ۴ ریشتر، بارها در طول سال اتفاق می‌افتند، اما توسط انسان حس نمی‌شوند و خطری نیز به همراه ندارند. در مقابل، زلزله‌های با ابعاد بالای ۷ ریشتر چندان شایع نیستند و با افزایش شدت زلزله، اثر تخریبی آن نیز افزایش می‌یابد.» +

حالا امروز در شیلی یک زلزله آمد به شدت دو ممیز هفت دهم ریشتر. باور ندارید؟ این‌جا را ببینید:

وقوع زلزله ای ۲/۷ ریشتری در شیلی - بی‌بی‌سی فارسی

چرا باید یک زلزلهٔ ۲٫۷ ریشتری که انرژی‌اش (با محاسبهٔ لگاریتمی) تقریباً یک صدم انرژی کمترین زلزله‌ای است که انسان می‌تواند حس کند، باید در خبرها بیاید؟ آیا انگیزهٔ سیاسی‌ای پشت انتشار این خبرهاست؟

من می‌دانم چرا. چون که پس از گذشت این همه سال از ورود زبان فارسی به کامپیوتر و اینترنت، هنوز خیلی از ما نمی‌دانیم که ممیز اعشاری (٫) با خط مورب (اسلش: /) فرق دارد. زلزله‌ای که در شیلی آمده، متأسفانه بسیار شدید بوده. هفت ممیز دو دهم ریشتر. عددی که قرار بوده ۷٫۲ باشد، به خاطر به‌کاربردن خط مورب به جای ممیز فارسی ۲٫۷ نشان داده شده. حالا فکر کنید که این عدد می‌توانسته مقدار رشد اقتصادی باشد، یا درصد بیکاری در کشور، یا مبلغ یک اختلاس. آیا مطمئن هستید که اختلاس معروف ۲٫۸ هزار میلیارد تومان بود؟ نکند یک وقت ۸٫۲ میلیارد تومان باشد و کسی صدایش را در نیاورده؟!! اولین بار اختلاس را کدام سایت اینترنتی فاش کرد؟ عدد اختلاس را با ممیز نوشته بود یا با خط مورب؟

خب دکمه‌اش کجاست؟

خب بله، روی صفحه‌کلید پیش‌فرض در سیستم‌عامل ویندوز علامت ممیز فارسی وجود ندارد. ولی لازم هم نیست بروید بازار و یک صفحه‌کلید تازه بخرید! اگر در این حد کامپیوتر بلد هستید که الان دارید این نوشته را می‌خوانید، من به شما قول می‌دهم که برای افزودن صفحه‌کلید استاندارد فارسی به ویندوز با چند کلیک ساده، مشکلی نخواهید داشت. پس از این که صفحه‌کلیدتان استاندارد شد، با Shift+3 می‌توانید ممیز را تایپ کنید.

پی‌نوشت:

انگار بسیاری از قلم‌ها لیگاتور درستی برای نویسهٔ ممیز فارسی ندارند و ممیز را شبیه علامت ویرگول لاتین (کاما) نشان می‌دهند. هرچند که این موضوع فقط در نمایش پیش می‌آید و کد نویسهٔ ممیز فارسی همیشه همان است، ولی برای رفع ابهام، تصویر ممیز فارسی را آن طوری که من با قلم XB Zar می‌بینم این‌جا می‌گذارم:

مقایسهٔ ممیز فارسی (علامت اعشاری) با خط مورب (اسلش)اگر شما ممیزهای این نوشته را مثل تصویر بالا نمی‌بینید، معنی‌اش این است که قلم شما استاندارد یونی‌کد برای فارسی را به طور کامل پیاده نکرده است. کامل‌ترین قلم‌های فارسی قلم‌های سری ایکس و قلم‌های فارسی‌وب هستند که هر دو به رایگان در دسترس‌اند. قلم Iranian Sans را هم من خیلی دوست دارم. با این قلم‌ها می‌توانید مطمئن باشید که فارسی را درست می‌بینید.

به‌روزرسانی ۱۲ فروردین ۱۳۹۸: هم‌اینک بهترین قلم‌های فارسی از نظر من قلم‌های وزیر و ساحل، هر دو ساختهٔ صابر راستی‌کردار هستند.

قانون بنفورد در زندگی واقعی!

انتخابات ۸۸ که تازه انجام شده بود و خیلی از مردم با هیجان می‌خواستند بدانند آیا تقلبی در کار بوده یا نه، یکی از نام‌هایی که زیاد می‌شنیدیم نام قانون بنفورد بود. همان قانونی که بعضی‌ها با آن درستی انتخابات را می‌آزمایند و می‌گوید که رقم‌های گوناگون در تعداد رأی‌های هر نامزد با چه بسامدی تکرار می‌شود. آن وقت‌ها نخستین باری بود که نام این قانون به گوشم خورده بود و حدس می‌زدم بسیاری آدم‌های دیگر هم چیزی از آن ندانند. برای همین، پس از این که دربارهٔ قانون بنفورد از ویکی‌پدیای انگلیسی خواندم و فهمیدم، تصمیم گرفتم که نوشتهٔ کوتاهی را هم در ویکی‌پدیای فارسی دربارهٔ این قانون بنویسم تا مردمی که خواندن نوشته‌های انگلیسی برایشان آسان نیست بتوانند از این ماجرا سردربیاورند.

به طور خلاصه

قانون بِنفورد (به انگلیسی: Benford’s law) یا قانون رقم اول می‌گوید که در فهرست عددهایی که در بسیاری از (البته نه همهٔ) پدیده‌های زندگی واقعی رخ می‌دهند، رقم اول عددها به طور خاص و غیریکنواختی توزیع می‌شود. بر طبق این قانون، تقریباً در یک‌سوم موارد رقم نخست ۱ است، و عددهای بزرگ‌تر در رقم نخست به ترتیب با بسامد کمتری رخ می‌دهند، و عدد ۹ کمتر از یک بار در هر بیست عدد ظاهر می‌شود.

منبع: ویکی‌پدیای فارسی

الان که به تاریخچهٔ آن مقالهٔ ویکی‌پدیا نگاه می‌کنم، می‌بینم که در روز ۲۷ خرداد، ساعت ۵:۴۷ عصر چهارشنبه، یعنی تنها پنج روز پس از انتخابات، نخستین نسخهٔ مقاله را ثبت کردم. می‌دانستم که دارم دربارهٔ موضوع داغی می‌نویسم و به زودی سیلی از مردم ِ جویای حقیقت دربارهٔ انتخابات قرار است آن را بخوانند. بنابراین همهٔ دقت‌ام را به کار بردم تا چیز اشتباهی ننویسم. در ضمن، چیزی که آن روز نوشتم کوچکترین اشاره‌ای به انتخابات و تقلب و… نداشت و تنها به عنوان یک قانون آماری بیان شده بود. (چیزهایی را که در نسخهٔ کنونی مقاله دربارهٔ انتخابات نوشته شده، دیگر کاربران ویکی‌پدیا پس از من نوشته‌اند.) بعدها دیدم که در نوشته‌های دیگران، از جمله در گزارش تفصیلی دیده‌بانان سبز انتخابات دربارهٔ تقلب در انتخابات که بعدها منتشر شد، بخش‌هایی از آن مقاله، از جمله برخی از جمله‌هایی که من نوشته بودم، عیناً به‌کار برده شده است.

در ادامهٔ این مقاله نوشته شده که توزیعی که قانون بنفورد پیش‌بینی می‌کند، در پدیده‌های کاملاً متفاوت و شگفت‌انگیزی دیده می‌شود؛ مانند صورتحساب‌های برق، شمارهٔ خیابان‌ها، قیمت سهام، مقدار جمعیت، آمار مرگ‌ومیر، طول رودخانه‌ها و ثابت‌های فیزیکی! امروز من موقع خرید روزانه یکی دیگر از این موارد را به چشم خودم دیدم! تصویری که این زیر می‌بینید مربوط به فروشگاه نزدیک خانه‌ام است که شمع‌های تولد (به شکل اعداد) می‌فروشد. حدس می‌زنید کدام شمع‌ها (چه رقم‌هایی) بیشتر فروش رفته باشند؟

شمع‌های تولد در فروشگاه

می‌بینید که رقم‌های ۱ و ۲ و ۳ و ۴ تمام شده اند! این یعنی قانون بنفورد دربارهٔ سن آدم‌هایی که جشن تولد برگزار می‌کنند هم برقرار است! این یک اثبات کیفی از قانون بنفورد در زندگی واقعی است!