چند ماه پیش یک مهمان ژاپنی آمده بود به گروه ما که یک سمینار ارائه بدهد و یکیدوهفته هم بماند. من برای نخستین بار بود که یک ژاپنی را میدیدم. بعضی از رفتارهایش واقعاً عجیب بودند و حس میکردم که بیش از این که به شخص او مربوط باشند، به فرهنگ ژاپنی مربوط هستند.
مثلاً برخوردش با کارمندان رستوران مؤسسه را بگویم: هر روز پس از خوردن ناهار ظرفهایمان را باید بگذاریم روی یک ریل که برود داخل آشپزخانه برای شستشو. یک آقا یا خانمی هم همیشه هست که ظرفهای روی ریل را پیش از رفتن به درون آشپزخانه کنترل میکند و گاهی هم ظرف را او از دستمان میگیرد و روی ریل میگذارد. من بیشتر وقتها بیاینکه نگاه کنم، آرام ظرفم را روی ریل میگذارم و میروم. بعضی وقتها هم که خیلی حواسم باشد ظرفم را میگذارم و به آن آقا یا خانم میگویم “Danke” (به آلمانی یعنی ممنون). نخستین باری که این دوست ژاپنی را دیدم که میخواست ظرفش را روی ریل بگذارد، دیدم که آقای مربوطه به سمتش آمد که ظرف را از دستش بگیرد. ولی او راضی نمیشد که ظرف غذایش را بدهد به او! تا این که آقا آمد و ظرف را از دستش گرفت. دوست ژاپنی ما هم به اجبار ظرفش را به او داد و بعد یک قدم رفت عقب، کف دستهایش را به روش معمول ژاپنیها روی هم گذاشت و تشکر کرد، بعد برای آقا تا کمر خم شد (تعظیم کرد!) و بعد رفت!
جدای از این واکنشهای کوچک روزانه، بدم نمیآمد که بیشتر با او حرف بزنم و از فرهنگشان بیشتر بفهمم. برای همین، فکرهایم را کردم و بهترین پرسش ممکن را برای پرسیدن از او پیدا کردم. یک روز که از ناهار برمیگشتیم و در فضای آزاد قدم میزدیم، از او پرسیدم که به نظرش مهمترین چیزی که در اینجا (یعنی آلمان) میبیند که با کشورش فرق دارد چیست؟ آگاهانه به هیچ موضوع خاصی در پرسشم اشاره نکردم تا ببینم از نظر خودش چه چیزی مهم است و آن چیز مهم در ژاپن و در آلمان چه فرقی با هم دارند.
پاسخ پرسش من را خیلی زود داد، و به یک مورد هم بیشتر اشاره نکرد. گفت در آلمان درختهایی که در جنگل میبیند همه منظم و بهردیف کاشته شدهاند، ولی در ژاپن وقتی که میخواهند جایی درخت بکارند، آنها را نامنظم میکارند تا همه روی یک ردیف نباشند.
همین. فقط همین را گفت.
عاشق این جور کنکاش ها هستم…
فکر کنم کذاشتت سر کار 🙂